خدايا ميشه بهم يه بچه بدي

پسرعمه

سلام عشق ماماني ماماني وقت اذانه ها دل ماماني خيلي گرفته ماماني از فردا ميترسم از فردايي که قراره همه ازمن سوال کي اومدنت را ميپرسن ماماني تورا خدا بيا ماماني پسر عمه امروز به دنيا اومد ماماني شماهم زودي بيا که با پسر عمه بازي کني دلم براي اينکه خبر اومدنتو به بهترين باباي دنيا خبر بدم لک زده بيا دلبندم بيا عشقم خدا را به احترام اين روزها به همه ني ني بده خداجونم
10 تير 1393

روزهايي که گذشت

سلام دلبندم سلام ماماني سلام عشقم عزيز دلم ميخوام برات از دکتر رفتنم بگم دکتر ف خيلي تعريفش را شنيديم مهر زنگ زديم براي بهمن وقت داد بهمن شد ورفتيم گفت کيست داري يه ماه قرص ضد بارداري وحل شد بعدش دارو وامپول که اصلا به من سازگاري نداشت.و فوليکول هام ريز بودن ده روز پري تشربف نياورد از دادم مشکوک شد فردا پري تشريف اورد فقط گريه بد جور ناراحت شدم اون ماه هم رفتم دکتر فوليکولم شد ببست وسه مطمن بودم.مياي ولي نيومدي اين ماه هم 3تا فوليکول شانزده داشتم عزيزم مياي تا ماماني هم مامان بشه
6 تير 1393

عمه جون

سلام ني ني جون فردا ميام کل امروزو برات تعريف ميکنم خيلي خوش گذشت اندازه چند سالي خنديديم 
6 تير 1393

ماماني اين ماه از اسمون دل ميکني؟

سلام دلبندم اينجارو بعد از کلي سختي براي شما درست کردم تا وقتي به دنيا اومدي خاطراتت را بخوني ماماني شما هنوز نيستي و ماماني منتظر منتظر الان بيست ماهه که منتظرتيم منو بابايي عسلم ما ظه از اولين روز ازدواج تو را ميخوايم چرا نمياي ميدوني که عمه جونت يه سال بعد ما ازدواج کرده چند روز ديگه ني ني به دنيامياد ماماني ميدوني برام سخته حرفها ونگاه فاميل خواهش ميکنم بيا عسلم
5 تير 1393